دانلود فرهنگ اسامی نسخه 1

مجموعه ای از نام های نیکو و پسندیده

نرم افزار فرهنگ اسامی

نام های ایرانی
نام های ترکی
نام های کردی
نام های عربی - اسلامی

 نام های اسطوره ای

نام های لری ، گیلکی و سایر اقوام

  همراه با معنی به تفکیک جنسیت ، ریشه  و به ترتیب حروف الفبا

نکاتی در خصوص نامگذاری فرزند

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) می فرماید: «راست ترین نام ها،نامی است گویای عبودت و بندگی باشد، بهترین نام ها نام های پیامبران است» میزان الحکمه  حدیث 8911


حتی بچه‌های سقط شده را هم نامگذاری کنید، چون در روز قیامت که مردم را به اسم می‌خوانند، بچه های سقط شده به پدرانشان اعتراض می‌کنند که چرا برای ما اسم نگذاشتید؟
مصداق این حدیث شریف نامهائی نظیر :عبدالله،عبدالرحمن،عبداللطیف که دلالت بر بندگی خداوند می نمایند می باشد و بعضی از نام های پیامبران مثل محمد، احمد، موسی، عیسی، ...

تأثیرگذاری نام مناسبت بر شخصیت و هویت افراد
انتخاب نام های بزرگان و شخصیت ها بر افراد، باعث می شود که صاحب نام احساس نوعی بزرگی و وقار در خود نماید و همرنگی خود با شخصیت مورد نظر را مضاعف نماید. این احساس روز به روز بیشتر و باعث اثرگذازی بر رفتار و گفتار او می گردد تا جائی که خود را مسئول حراست از قداست آن نام می شمارد.
رسالت والدین در تربیت صحیح فرزندان به روزی حلال،تعلیم و تربیت و ... خلاصه نمی شود بلکه انتخاب نام مناسب اولین قدم اظهار محبت آنها به فرزندشان تلقی شده که باید محقق شود .

پيامبر صلي الله عليه و آله : إنّ أوّلَ ما يَنحَلُ أحدُكُم وَلَدهُ الاِسمَ الحَسَنَ فَليُحَسِّن أحَدُكُم اسْمَ وَلَدِهِ ؛   

نخستين چيزى كه هر يك از شما به فرزندش مى بخشد ، نام نيكو است ؛پس هر يك از شما نامى نيك بر فرزندش نهد .

لیست اسامی پسر ترکی

ردیف جنسیت ریشه نام معنی
1 پسر ترکی آباقا   عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن)
2 پسر ترکی آبانوز   درخت آبنوس
3 پسر ترکی آتا   مرد اولاددار، صاحب فرزند، پدر، اجداد، نیاکان، عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت
4 پسر ترکی آتابک   دایه، مربّی
5 پسر ترکی آتابَی   دایه، مربّی، لَلِه
6 پسر ترکی آتامان   فرمانده، رهبر، سرگروه، سرکرده
7 پسر ترکی آتای   شناخته شده ،بارز ،آشکار و معلوم شونده
8 پسر ترکی آتایمان   شهیر،معروف
9 پسر ترکی آتلی   شناخته شده،مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد
10 پسر ترکی آتون   جسور،دلیروقهرمان
11 پسر ترکی آتیق   جسورودلیر،مشهور،نیرومند؛ چالاک
12 پسر ترکی آتیلا   مشهور،شناخته شده
13 پسر ترکی آجار   مهاجم ،غیور،زبردست وماهر
14 پسر ترکی آجاراٶز   راستگو ،پایبند به عهد وپیمان
15 پسر ترکی آجاسوی   اجداد نیرومند ، نیاکان شهیروشناخته شده
16 پسر ترکی آجارمان   باغیرت
17 پسر ترکی آجای   آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو،دستگیر کننده ،راه گشاینده
18 پسر ترکی آجلان   کسی که ازخود غیرت نشان دهد
19 پسر ترکی آجونال   به اندازۀ دنیا،احاطه کننده ودربرگیرندۀ هر چیز
20 پسر ترکی آچیق اَل   جوانمرد ،نیک خواه ،مردانه
21 پسر ترکی آدا   خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد،جزیره
22 پسر ترکی آدار   جدا کننده ، تحلیل گر،دلیر ،شجاع
23 پسر ترکی آداش   دارای نام مشترک،دوست ورفیق ،صداقت داشتن ،هم کلام بودن
24 پسر ترکی آداق   مالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر)
25 پسر ترکی آدال   مشهورشده
26 پسر ترکی آدالان   شناخته شده، صاحب شٲن وشهرت
27 پسر ترکی آدای   به معنی نامزدی برای ازدواج ، کاندیدا برای امور انتخاباتی و با احراز یک وظیفۀ خاص
28 پسر ترکی آدسای   محترم ،دارای نام لایق ودرخورحرمت
29 پسر ترکی آدلان   معروف شو،اسم نیگوکسب کن
30 پسر ترکی آدلی   نامدار،معروف ومشهور
31 پسر ترکی آدی سٶنمه ز   آنکه نامش همیشه ماندگارباشد
32 پسر ترکی آرات   دراصل« اَرَت» است مردان ،جنگجویان ،جسور ،بی باک
33 پسر ترکی آراز   سعادت ،خوشبختی ،لذّت ،خشنودی،آرامش ،اطمینان
34 پسر ترکی آران   دشت نسبتا گرم و صاف
35 پسر ترکی آرتام   ارزش،قیمت،برتری،مزیّت،خصوصیّت،ویژگی
36 پسر ترکی آرتوم   تلاشگر
37 پسر ترکی آرتون   جدّی
38 پسر ترکی آرزیق   ابرارواولیا ؛زاهد،تارک دنیا،انسان نیکوخصال
39 پسر ترکی آرسلان   شیرغرّان
40 پسر ترکی آرقان   بسیار ،جمع ،تعداد زیاد
41 پسر ترکی آرقون   صاف ،پاک شده ،برگزیده شده
42 پسر ترکی آرکان   فراوان،بی حدّ وحصر،کمند،کمرکوه ،پشت ،غالب
43 پسر ترکی آرکیش   خبربَرَنده ،پیک،خبرچی،قاصد،رهبرکاروان وگروه
44 پسر ترکی آرمان   بی باک وجسور،توانا،خواسته،آرزو،هوس
45 پسر ترکی آروز   بزرگ،هدف،انسان با تجربه وخوش یُمن،کسی که خسته واز طاقت افتاده باشد
46 پسر ترکی آسال   دارای اصالت،اساس،شالوده،پایه وپی،برتروحائزاهمیّت
47 پسر ترکی آسلان   شیر،دلیر،قوی،جسور
48 پسر ترکی آشار   آذوقه،خوراک،غذا
49 پسر ترکی آشام   رتبه،درجه،مرتبه،مرحله
50 پسر ترکی آشکین   قایق آینده،آنکه موفق به پیشروی شود،فراوان وافزون
51 پسر ترکی آغا   محترم وبزرگوار،سرپرست خانواده یاطایفه،ریش سفیدقوم
52 پسر ترکی آغابالا   اولاد عزیز،فرزند گرامی ودوست داشتنی
53 پسر ترکی آغاجان   دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد،نیرومند،شخص گرامی ودوست داشتنی
54 پسر ترکی آغار   مرد سپید رخ،قهرمان سپیدروی ،جوانمرد جسور،چالاک ،پارۀآتش
55 پسر ترکی آغازال   شخص مسنّ محترم وریش سفید
56 پسر ترکی آغازَر   آقایی همچون طلا
57 پسر ترکی آغاسَف   شخص محترم ،باعزت وگرامی
58 پسر ترکی آغامیر   رهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ
59 پسر ترکی آغایار   بزرگ وشایسته حرمت ،رفیق صادق ،دوست ،محبوب
60 پسر ترکی آفشین   لباسی که به هنگام رزم پوشند ،نیزه
61 پسر ترکی آک بولوت   ابرسفید رنگ
62 پسر ترکی آک پای   سهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام ،سهم حلال
63 پسر ترکی آکتان   سپیده ،وقت طلوع خورشید در سحرگاهان ،میدان ،فضای باز
64 پسر ترکی آکتای   مایل به سفیدی ،شبیه رنگ سفید
65 پسر ترکی آک دنیز   دریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه
66 پسر ترکی آک شیت   خورشید ،نور آفتاب دارای صورتی نورانی ،آنکه سیمایش نورانی ودوست داشتنی است
67 پسر ترکی آلا   دارای رنگهای گوناگون ومختلط
68 پسر ترکی آلاتان   به سرخی گرائیدن ویاروشن شدن افق درسحرگاهان
69 پسر ترکی آلاز   شعله ،اخگر،برافروختن وسرخ گشتن
70 پسر ترکی آلاو   شعلۀ آتش
71 پسر ترکی آلپ   قهرمان ،دلاور،پهلوان ،ماهر،جسور،شجاع ،جوانمرد
72 پسر ترکی آلپ آیا   دلاور وجنگجوی مقدّس
73 پسر ترکی آلپار   دلیر ،سربازجسور،مرد شجاع
74 پسر ترکی الپ سو   سپاه جسور،قشون بی باک،سرباز شجاع
75 پسر ترکی آلپ سوی   آنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد ،دارای نیاکان واجداد دلیر
76 پسر ترکی آلپ کارا   پهلوان نامدار ،قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است ،جسور
77 پسر ترکی آلپمان   شخص جسور ،شجاع ،قهرمان
78 پسر ترکی آل تاچ   تاج درخشان،تاج برّاق ودرخشنده
79 پسر ترکی آلتای   طلا،نگین سنگی،باارزش،اصول ،متد،تدبیر،درختستان ویا بیشه زارمرتفع ،کوه بلند ورفیع
80 پسر ترکی آلتون   طلا
81 پسر ترکی آلتونجو   زرگر،طلافروش
82 پسر ترکی آل سوی   دارای اصل ونسب نیکو،آنکه ریشه واجدادش نجیب اند
83 پسر ترکی آلقان   ستودن وتمجید کردن،به شهرت رساندن،خوشبخت ساختن،فاتح ،ضبط کننده
84 پسر ترکی آلقو   ازاسامی کهن است،کلاً وتماماً،همه ،یکپارچه
85 پسر ترکی آلقین   محکوم کردن ،متّهم نمودن ،تجمّع ،دریک جا اجتماع کردن
86 پسر ترکی آلیشیک   عادت کرده ،خو گرفته ،آنچه که شعله ور گشته وبه سرخی گراید
87 پسر ترکی آنار   نامی است بسیار کهن ،به خاطر آورنده
88 پسر ترکی آند   قسم ،دلیلی برای ابراز واثبات صداقت کلام
89 پسر ترکی آنلار   فهمیده ،درک کننده
90 پسر ترکی آنیت   مجسّمه ،تندیس یاد بود
91 پسر ترکی آنیل   معروف، نامدار، نامی، به خاطر آورده شدن (اسم پسر است)
92 پسر ترکی آوجی   شکارچی ،صیّاد
93 پسر ترکی آیاچی   محافظت کننده ،حامی وپشتیبان ،دلسوزوغمخوار
94 پسر ترکی آیاز   از اسامی کهن ،تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد
95 پسر ترکی آی بار   براق ،نورانی ودرخشان همانند ماه ،با هیبت ،ترسناک
96 پسر ترکی آی بَرک   درخشان همانند ماه ،استوار وبی نقص ،نیرومند،پایدارو باوقار
97 پسر ترکی آی دَنیز   « آی » و « دنیز »
98 پسر ترکی آیدین   روشن ،واضح ،درخشان ،آشکار
99 پسر ترکی آیقین   آنکه از فرط علاقه مدهوش گردد ،حیران ،شیدا ،عاشق
100 پسر ترکی آی کاچ   ناطق ،سخنگو،خواننده ،شعر،شاعر
101 پسر ترکی آیما   به خود آمدن ،بیدار شدن
102 پسر ترکی آیماز   غافل ،بی خبر ، بی رنج وغصّه
103 پسر ترکی ائرتَن   شفق ،صبح هنگام ،فجر
104 پسر ترکی ائرکین   آزاد ورها ،مستقل
105 پسر ترکی ائریشمَن   آنکه به هدفش رسد ،نائل آینده ،ملحق شونده
106 پسر ترکی ائل   خلق ،جماعت،انسانها،دولت،سرزمین وولایت
107 پسر ترکی ائل آرسلان   شیر ایل وطایفه ،جوانمرد وجنگاورمیهن
108 پسر ترکی ائل آلان   فتح کنندۀ ممالک ،کشور گشا
109 پسر ترکی ائل اوغلو   پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا
110 پسر ترکی ائلبارس   پلنگ ایل
111 پسر ترکی ائل باشی   رئیس ورهبرایل ،مدیر وراهنمای قوم وطایفه، والی
112 پسر ترکی ائل تَن   متناسب وسازگارباایل وقبیله ،تابع عادات ورسوم وآئین های متداول درایل
113 پسر ترکی ائل دار   دارای ایل وسرزمین ومملکت ،ایلی که جا ومکانی دارد ،صاحب وحاکم قوم وخلق
114 پسر ترکی ائل داش   هم ملیّت ،هم نژاد
115 پسر ترکی ائل سئوَن   دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم
116 پسر ترکی ائلسس   ندای ایل ،ندای خلق
117 پسر ترکی ائلشاد   حکمران ایل ،شادی وسرورمردم
118 پسر ترکی ائل شَن   مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده
119 پسر ترکی ائلمان   سمبل ونشانۀ ایل
120 پسر ترکی ائل میر   آقاوسرورایل ،امیروراهبرورئیس طایفه وخلق
121 پسر ترکی ائل یار   دوستدار قوم ،یاور وپشتیبان ملّت
122 پسر ترکی ائلیاز   بهارایل ،مایۀ خرّمی ونشاط سرزمین
123 پسر ترکی ائلیگ   حکمران ،پادشاه
124 پسر ترکی ائوگین   همراه باتعجیل ،بدون تأخیر،عجولانه
125 پسر ترکی اَبروک   دارای ثبات ودیانت،صبورواستوار
126 پسر ترکی اَتابک   دایه، مربّی
127 پسر ترکی اَر   مرد ،قهرمان ،جوانمرد ودلیر،مورد اعتماد ومقیّد به کلام خویش
128 پسر ترکی اَرال   قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد
129 پسر ترکی اَرتاج   قهرمان تاجدار
130 پسر ترکی اَرتاش   جوانمرد
131 پسر ترکی اَرتان   مرکب است ازدو کلمه «ار»و«دان»یعنی صبحگاه ،سپیده دم،هنگام شفق
132 پسر ترکی اَرتایلان   زیبا ،ظریف وباطراوت ،جوان خوش قدوقامت
133 پسر ترکی اَرتَک   همچون مرد ،همانند قهرمانان
134 پسر ترکی اَرتَم   ادب وتربیت ،ارکان،درک وشعور
135 پسر ترکی اَرتوران   قهرمان توران زمین ،جوانمرد وپهلوان توران ،تورانی
136 پسر ترکی اَرتوز   انسان راستین ،قهرمان حقیقی
137 پسر ترکی اَرچئویک   بسیار جلد وچالاک ،تند وتیز،جوانمردی که سریع بجنبد
138 پسر ترکی اَرچین   دارای ناموس وشرف،پهلوان وقهرمان حقیقی ،جوانمرد واقعی
139 پسر ترکی اردالان   کسی که سریع ضربه می زند
140 پسر ترکی اَردَم   شایستگی ،فضیلت ،راستی
141 پسر ترکی اَرَز   سکوت وآرامش ،خوشبختی ،لذّت
142 پسر ترکی اَرسان   شهیر،معروف وشناخته شده
143 پسر ترکی اَرسَل   دلیرهمچون پهلوان
144 پسر ترکی ارسلان   شیر دلاور
145 پسر ترکی اَرسومَر   قهرمان سومری ،مردی که از تبار سومریان باشد
146 پسر ترکی اَرسوی   آنکه ازتبار ونسلی قدرتمند وجوانمرد باشد
147 پسر ترکی اَرسین   قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد
148 پسر ترکی اَرشاد   حکمران دلاور
149 پسر ترکی اَرشان   دلاور نامدار ،جوانمرد شهیر
150 پسر ترکی اَرشَن   خوش بخت واقبال ،شادمان
151 پسر ترکی اَرکال   بیانگر آرزوی جسارت ودلاوری است
152 پسر ترکی اَرکوت   انسان خوش یمن ومبارک
153 پسر ترکی ارگون   دلاور وقهرمان زمانه
154 پسر ترکی اَرگونَش   جوانمرد خورشید ،مرد آفتاب
155 پسر ترکی اَرگیل   جوانمردان ودلاوران ،مردان
156 پسر ترکی اَرَم   خواسته وآرزو ،رضایت داشتن
157 پسر ترکی اَرمان   مرد جسور وبی باک ،قهرمان
158 پسر ترکی اَرونات   انسان با نظم وترتیب،بااخلاق
159 پسر ترکی اَرییلماز   بی امان ،استوار وباصلابت
160 پسر ترکی اَزَگی   نغمه ،آواز،آهنگ یا ملودی ،مقام موسیقی ،اصول وشیوه
161 پسر ترکی اَژدر   اژدها،قوی وقدرتمند ،مهیب وترسناک ،جسور
162 پسر ترکی اَفشار   آنکه کاری راسریع وصریح انجام و مشکلی را حل نماید،نام یکی از بیست وچهار طایفه اوغوزها
163 پسر ترکی اَمراح   دوست داشتن ،شیفته و واله گشتن ،عاشق وشیدا شدن
164 پسر ترکی اَمران   دوست داشتن ،حُبّ،رفاقت کردن
165 پسر ترکی اوبچین   اسلحه
166 پسر ترکی اوجامان   بلند مرتبه ومعظم
167 پسر ترکی اوچار   آنکه قادر به پرواز کردن باشد
168 پسر ترکی اوچکان   پرواز کننده
169 پسر ترکی اوچکون   جرقه یا ریزۀ آتش
170 پسر ترکی اوچمان   خلبان ، پرواز کننده واوج گیرنده
171 پسر ترکی اورآلتای   شبیه به تپه ،نظیر قلعه
172 پسر ترکی اوراز   هدیه ،بخت ،طالع
173 پسر ترکی اوراقان   جنگ جو ،ستیزکننده
174 پسر ترکی اورال   تپّه دار ،مکانی مرتفع نظیر تپّه
175 پسر ترکی اورام   محله ،راه عریض وپهن
176 پسر ترکی اوران   ندا،آوا قول والتزام ،هنر
177 پسر ترکی اورتاچ   قسمت،سهم،بخش
178 پسر ترکی اورخان   خان قلعه و دژ،خان اردو گاه ،خان شهر
179 پسر ترکی اورشان   نبرد ،ستیز ومبارز ،نزاع طلب
180 پسر ترکی اورقا   درخت بسیاربزرگ وتناور
181 پسر ترکی اورکمَز   بی باک ونترس ،جسور
182 پسر ترکی اورکوت   دژ یا قلعۀ مقدّس ،اردوگاه مقدّس ،استحکام شریف
183 پسر ترکی اورکون   ساختن مسکن برای خویش ،ایجاد اقامتگاه
184 پسر ترکی اورمان   بیشه ،جنگل
185 پسر ترکی اوروز   هدف ،بخت ،طالع
186 پسر ترکی اوروش   نبرد ،ستیز،جنگ ،محاربه
187 پسر ترکی اورون   تخت وتاج ،مکان خصوصی وشخصی ،مقام ورتبه ای والا
188 پسر ترکی اوزان   شاعرمردمی ،عاشیق
189 پسر ترکی اوزتورک   ترک توانا ومجرّب،شخص بسیارزیبا،انسان قدرتمندونرم خوی
190 پسر ترکی اوزحان   خان آزاد،خان مستقلّ وغیر وابسته،خان رستگارشده
191 پسر ترکی اوزگون   متأسف گشتن ،معذّب شدن
192 پسر ترکی اوزمان   بالغ شده ،تکامل یافته ،بزرگ شده ،رسیده ،متخصّص ،خِبره واهل فن
193 پسر ترکی اوزه ک   الماس ،جواهر
194 پسر ترکی اوسال   عاقل،مثمرثمر،باتدبیرمحتاط
195 پسر ترکی اوغان   خداوند،قادر،حکمران،خدای صلح وآشتی،قوی و نیرومند،کائنات
196 پسر ترکی اوغلا   جوان ،جسور ،قهرمان ،جوانمرد
197 پسر ترکی اوغوز   نخستین شیری که ازسینه مادرتراوش میشود یا همان آغوز ،پاک آفریده ،انسان ساده عادی
198 پسر ترکی اوفلاز   بسیارزیبا ،نفیس ،نجیب
199 پسر ترکی اوفلاس   مرتفع ،جسور،جوانمرد،بی باک
200 پسر ترکی اوقتای   اوکتای
201 پسر ترکی اوکار   پرنده ای است ماهی خوار با کاکلی به شکل تیر یا پیکان برسرش
202 پسر ترکی اوکتام   مغرور ،باوقار ومتین
203 پسر ترکی اوکتای   نظیرتیر ،قوی وقدرتمند ،خشمگین
204 پسر ترکی اوکسال   منسوب به تیر،همانند تیر
205 پسر ترکی اوکمان   کسی که همچون تیرسریع وتیزتند حرکت کند
206 پسر ترکی اولقون   بالغ ورشید ،رسیده
207 پسر ترکی اولوتورک   ترک بزرگ ،ترک قدرتمند
208 پسر ترکی اولوجا   بزرگ ،تاحدودی قدرتمند ونیرومند
209 پسر ترکی اولوسیار   یارویاورملّت
210 پسر ترکی اولوشان   مشهور، دارای نام وشهرت
211 پسر ترکی اومار   چاره، علاج ،امید
212 پسر ترکی اوموتلو   امیدوار ،آرزومند ،منتظر
213 پسر ترکی اومود   آرزو ،توقع ،امید
214 پسر ترکی اومید   آرزو ،آمال وخواسته
215 پسر ترکی اونال   صاحب نام،دارای شٲن ومنزلت
216 پسر ترکی اونای   مناسب ،کارآمد ،پسندیدن
217 پسر ترکی اون تورک   ترک شهیروسرشناس ،ترک پرآوازه
218 پسر ترکی اونساچ   آنکه آوازه ونامش فراگیر باشد
219 پسر ترکی اونلواَر   مرد سرشناس ،جوانمرد صاحب نام
220 پسر ترکی اونور   باعظمت ،افتخار ،اعتبار وسربلندی ،نیرومند
221 پسر ترکی اویار   متناسب ،مطابق ،نظیر
222 پسر ترکی اویقار   پیشرفته ومتمدّن ،متعالی
223 پسر ترکی اویقان   متناسب باچیزی یا کسی،هماهنگ ومطابق
224 پسر ترکی اویقو   تناسب ،هماهنگی ،تطابق
225 پسر ترکی اویقور   دارای تطابق،متّفق
226 پسر ترکی اویقون   متناسب،مطابق ،هماهنگ
227 پسر ترکی ایل آرسلان   شیرسرزمین وایل ،جسور وقهرمان
228 پسر ترکی ایل آیدین   « ائل » و « آیدین »
229 پسر ترکی ایل بای   والی ،امیرولایت
230 پسر ترکی ایلحان   پادشاه ،حکمران ،امپراتور
231 پسر ترکی ایلدیریم   صاعقه ،آذرخش،تند وتیز
232 پسر ترکی ایلقار   یورش، تهاجم، حمله، حرکت تند و تیز و عهد و پیمان
233 پسر ترکی ایلقاز   سلسله جبالی در شمال آناتولی
234 پسر ترکی ایلکین   اولین،نخستین،پیش ازهمه
235 پسر ترکی ایمگه   خیال ،تصوّر،نشان وعلامت
236 پسر ترکی ایمیر   شفق،مقدّمه ،بسیار نیکو وعالی
237 پسر ترکی اینان   باور کردن ،اطمینان نمودن
238 پسر ترکی اینجه   چیزی که باظرافت وزیبایی بر رویش کار شده باشد ،نفیس
239 پسر ترکی اٶتکم   از خود راضی ،متکبّر ،کلّه شق ومغرور ،مرد پردل وجراَت
240 پسر ترکی اٶتکون   برتر ،مقاوم وپایدار
241 پسر ترکی اٶجال   انتقام گرفتن،تلافی نمودن
242 پسر ترکی اٶدول   انعام ،بخشش وارمغان
243 پسر ترکی اٶرگین   تاج وتخت ،تخت سلطنت
244 پسر ترکی اٶزآک   سیّار ،جاری شونده
245 پسر ترکی اٶزال   خالص ،خاصّ،عصاره ،مایه
246 پسر ترکی اٶزبایار   بزرگترین ؛عالی ترین
247 پسر ترکی اٶزبیر   تک ،یگانه ،واحد
248 پسر ترکی اٶزَت   خلاصه ،چکیده ومختصر
249 پسر ترکی اٶزتک(اُزبَک )   جسور،دلاوروپردل
250 پسر ترکی اٶزتورک   ترک مادرزاد وخالص ،ترک عزیز و دوست داشتنی
251 پسر ترکی اٶزداغ   متین وباوقار همچون کوه
252 پسر ترکی اٶزگور   آزاد،رها ،مستقل ،غیر وابسته
253 پسر ترکی اٶزمان   نزدیک به خود ،گرامی ،با شخصیت
254 پسر ترکی اٶکتَم   مغرور ،کله شق،جسور
255 پسر ترکی اٶکتو   مدح وستایش ،تعریف و تمجید
256 پسر ترکی اٶکمَن   بسیار ذکاوتمند ،مرد عاقل
257 پسر ترکی اٶگون   درک کننده ،دقیق،وهله یا نوبت
258 پسر ترکی اٶگونچ   شٲن وشرف ،مدح و ستایش
259 پسر ترکی اٶلچَن   سنجیده
260 پسر ترکی اٶلمز   فناناپذیر ،جاودان
261 پسر ترکی اٶنال   به پیش آمدن ،به عنوان رهبر وجلوه دار بودن ،پیشگویی نمودن
262 پسر ترکی اٶنجَل   پدران ونیاکان که پیش تر می زیسته اند ،گذشتگان ، راه گشا
263 پسر ترکی اٶندَر   رهبر،جلوه دار،راهنما،لیدر
264 پسر ترکی اٶنَری   عقیده وطرزفکر،پیشنهاد
265 پسر ترکی ادلار  
266 پسر ترکی امره   
267 پسر ترکی الشن  
268 پسر ترکی الوین   سرآمد ایل و طایفه
269 پسر ترکی الیاد  
270 پسر ترکی الین  
271 پسر ترکی آیدین  
272 پسر ترکی آیهان   آیخان (آی + خان) پادشاه ماه
273 پسر ترکی بابک   بابای کوچک،نام یکی از قهرمانان آذربایجان
274 پسر ترکی بابور   دراصل ببراست حیوانی درنده وگوشتخوارازتیره گربه سانان
275 پسر ترکی بارقین   سیّاح ،گشت و گذارکننده ،آنکه راه رفته رادوباره بازنگردد
276 پسر ترکی بارلاس   جنگاور،نبرد کننده،جوانمرد دلیر،قهرمان جسور
277 پسر ترکی بارلاک   پناه گاه،جان پناه،سر پناه
278 پسر ترکی باریمان   غنی،مالداروثروتمند
279 پسر ترکی باشار   ازعهدۀ انجام کاری برآمدن ،قادربودن،مهارت یافتن
280 پسر ترکی باشال   پیشرو،آنکه دررٲس سایرین باشد،ارشد
281 پسر ترکی باش قارا   صاحب قدرتی عظیم،رهبرقدرتمند
282 پسر ترکی باشکان   مدیر، سرپرست، رئیس و یا رهبر یک تشکیلات، مٶسسه، اداره ویا جمعیتی خاصّ
283 پسر ترکی باش کایا   صخرۀ عظیم ،قدرتمند
284 پسر ترکی باشمان   مدیر،رهبر،سرپرست
285 پسر ترکی باغاتور   دلیر،شجاع،جوان مرد
286 پسر ترکی باکمان   مفتّش،بازرس،ناظر
287 پسر ترکی بالازر   فرزندی همانند طلا،اولاد زیبا
288 پسر ترکی بالاش   فرزند کوچک
289 پسر ترکی بامسی   عقاب،پرنده شکاری،طرلان
290 پسر ترکی باولی   جوجه شاهین ویا بازاهلی شده ودست آموز
291 پسر ترکی بای   عالیقدر،عالی جناب،غنی ومالدار
292 پسر ترکی بایار   دارای نام وجاه، شهیر،بلند مرتبه
293 پسر ترکی بایازید(بایزید)   ارمغان الهی،پدری که خداوندعطایش نموده باشد،شخص کارآمد،باهوش وذکاوت،توانا
294 پسر ترکی بای بَک   آقای بزرگواروغنی
295 پسر ترکی بایتور   بِیک ،همانند بیک،لایق حرمت،عالیقدر،ثروتمند
296 پسر ترکی بایتوک   دارا،غنی،ثروتمند
297 پسر ترکی بایرام   روز به یاد ماندنی مثل روز ملّی،تاریخی ،دینی و.. که به یاد بودش جشن بر پا گردد
298 پسر ترکی بایسان   دارای شٲن ومنزلت ،بسیارمحترم،شهیر،بزرگوار،غنی
299 پسر ترکی بایول   برگزیده،لایق حرمت،مُعَظّم،غنی ودارا
300 پسر ترکی باییر   تپّه ،دامنه کوه،کوهپایه،گذرگاه،باریکه تنگ ودرازبین دوکوه
301 پسر ترکی باییندیر   آنکه به حدّ تکامل وتعالی رسد،ترقی کننده
302 پسر ترکی بَرکمان   نیرومندوقوی،انسان استوار و مقاوم
303 پسر ترکی بَرکیش   سالم وبی نقص بودن،سفت وسخت شدن
304 پسر ترکی بَرگین   مقاوم واستوار،محکم وپابه جا،بی نقص،نیرومند
305 پسر ترکی بَکمات   متشکل ازکلمات «بَی» و«محمد» است ازاسامی متداول درمنطقه ترکمنستان
306 پسر ترکی بَکمان   محکم ،استوار،سخت،مقاوم وسالم،انسان نیرومند
307 پسر ترکی بن تورک   من ترک هستم(دلی ،جسوروجوانمردم)
308 پسر ترکی بوداق   شاخه هایی که ازتنه درخت رشد می کنند،تَرکه
309 پسر ترکی بوراک   کویر،مکان غیرقابل کشت وزرع
310 پسر ترکی بوران   کولاک،باران شدیدی که همراه با رعدوبرق بارد،برف وبوران، هوای برفی
311 پسر ترکی بورقوت   نوعی شاهین شکاری
312 پسر ترکی بورکوت   عقاب
313 پسر ترکی بولات   فولاد،پولاد
314 پسر ترکی بولاق   چشمه یامنبع آبی که اززمین جوشد
315 پسر ترکی بویسال   وابسته ومرتبط با قدوقامت،راست قامت
316 پسر ترکی بویسان   راست قامت،رشید وبرازنده،خوش قدوبالا
317 پسر ترکی بَی   حاکم یک مکان،رئیس،سردَمدار،تحصیل کرده، داماد، بعضاً به جای عناوین آغاوجناب
318 پسر ترکی بَیاض   کاملاً سفید
319 پسر ترکی بیلتان   عالم،آنکه بواسطۀ دانش ومعرفتش کسب شهرت نماید
320 پسر ترکی بَی لَربَی(بیگلربیگ)   عنوانی بود که درقدیم به حاکم یک ولایت اطلاق می گردید،والی،ناظر
321 پسر ترکی بیلسای   به خوبی آشکارشونده،آنکه بدلیل معلومات ودانشش شناخته شود
322 پسر ترکی بیلگن   صاحب معلومات وسیع،عالم ،باسواد
323 پسر ترکی بیلَن   داننده ،فهمیده ،صاحب قوۀ ادراک وشعور،متوجّه شونده،خبردار
324 پسر ترکی بیلیک   علم ،سواد وآگاهی
325 پسر ترکی بٶیوک   آنچه که از لحاظ حجم،تعداد،مقدارومقیاس بزرگ ودرشت باشد، حجیم،دارای اهمیّت
326 پسر ترکی پاشا   فرمانده کل قوا،متین وباوقتر
327 پسر ترکی پاکمان   انسان پاک وصاف،بی گناه
328 پسر ترکی پَک آلپ   جوان متین وباوقار،قهرمان استوارومقاوم
329 پسر ترکی پَک اول   محکم وقوی باش
330 پسر ترکی پَک شَن   بی نهایت شادمان ومسرور
331 پسر ترکی پَکین   کسی که موردشک وسوءظن سایرین نباشد،به وضوح نمایان شونده
332 پسر ترکی تئزآل   جَلدوچالاک،سریع وچابک
333 پسر ترکی تئزآی   ماه عجول،ماهی که درابتداآید
334 پسر ترکی تئلمان   زبانشناس،ادیب
335 پسر ترکی تاپار   پرستش کننده،عبادت کننده
336 پسر ترکی تارکان   پراکنده،پریشان،پاشیده شده
337 پسر ترکی تاشکین   سیل،داشقین،جوشان وخروشان
338 پسر ترکی تالای   اقیانوس،دریا،رودبزرگ،دریای بزرگ
339 پسر ترکی تالو   برگزیده شده،ممتاز،پسندیده،زیبا
340 پسر ترکی تامال   کامل وبی نقص،یکپارچه،مکمل
341 پسر ترکی تامقا   مُهر،نشانه،علامت
342 پسر ترکی تان   شفق،سپیده،دم،معجزه
343 پسر ترکی تان آیدین   سفید شدن افق
344 پسر ترکی تان پینار   چشمه یا منبع آب غیرعادی،چشمه فجر
345 پسر ترکی تانری وئردی(تاری وردی)   عطاشده ازجانب خداوند،بخشیده شده ازسوی پروردگار
346 پسر ترکی تان سئو   شیفته وعاشق معجزه ها
347 پسر ترکی تان سئوَن   شیفتۀ عجیب
348 پسر ترکی تانیل   شهیر،سرشناس ومشهور
349 پسر ترکی تایاق(دایاق)   پایه،بنیان واساس،تکیه گاه
350 پسر ترکی تایان   تکیه دادن،مطمئن بودن
351 پسر ترکی تایلان   خوش قدّوقامت
352 پسر ترکی تایماز   پابرجا،استوار
353 پسر ترکی تَجَن   بُز کوهی
354 پسر ترکی تک سوی   ازنسل وریشه ای واحد،خالص
355 پسر ترکی تَکفور   حاکم امیر،حکمران
356 پسر ترکی تَکیل   تنها،واحد،مفرد،تک
357 پسر ترکی تَکین   واحد،یگانه،بی همتا،مفید
358 پسر ترکی تموز   تابستان
359 پسر ترکی توپراک   خاک،زمین،اَرض،سرزمین
360 پسر ترکی تورال   ثابت،نامتغیّر،ماندگار و زنده
361 پسر ترکی تورقان   سالم وتندرست،سرحال وفعال
362 پسر ترکی تورک آرسلان   شیرقوی وقدرتمند،ترکی که چون شیرقدرتمندوقوی باشد
363 پسر ترکی تورک(ترک)   نیرو،قوّت،قدرت،قوی
364 پسر ترکی تورک سوی   صاحب اجداد ونیاکان ترک
365 پسر ترکی تورک ییلماز   ترک جسوروبی باک
366 پسر ترکی تورَل   مرتبط باحق وعدالت،عادل
367 پسر ترکی توزون   صبوروحلیم،لایق وشایسته،درست،مطابق ودارای تناسب،منتظم
368 پسر ترکی توغار   سمت مشرق،خاور
369 پسر ترکی توغان   عقاب
370 پسر ترکی توکتاش   سنگ عظیم وبزرگ،دارای استقامت،مقاوم
371 پسر ترکی توکتای   مقاومت کننده،بردباروصبور
372 پسر ترکی تولقا   کلاه خود،کلاه آهنین
373 پسر ترکی تونچای   محکم وسفت وسخت،مقاوم وقوی
374 پسر ترکی تویقان   شاهین،لاچین
375 پسر ترکی تیلاو   بهادرودلیر
376 پسر ترکی تیمور   آهن،غیرشکننده
377 پسر ترکی تٶرَل   متناسب بااخلاق
378 پسر ترکی تٶکمَن   زیبا،برازنده
379 پسر ترکی جئیحون   نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان
380 پسر ترکی جوشار   به هیجان آینده،ازخودبی خودشونده،خروشنده،لبریزو مالامال،غرّان
381 پسر ترکی جوشغون   جوشان وخروشان،همواره درهیجان،غرّنده،لبریزشونده،سریع وشتابدار
382 پسر ترکی چئویک   چالاک وزیرک،جَلد،سرزنده،ماهروزبردست،تندوتیز،محکم و نیرومند و استوار
383 پسر ترکی چاپار   قاصد پیک ،چاپار؛خالدار،لکّه دار،دارای پوست ومویی سفید،زالی
384 پسر ترکی چاپکان   آنکه دائم در حال حرکت باشدویک جا نایستد،مهاجم
385 پسر ترکی چاچا   کماندو،دونده ،دریانورد با تجربه و ورزیده(به اصطلاح گرگ دریا)
386 پسر ترکی چارمان   انسان خنده روومتبسّم ،بشّاش ومهربان
387 پسر ترکی چاروم   درخت چنار
388 پسر ترکی چاغماق   شعله شونده،جرقه زدن،فندک،آلتی که ایجاد جرقه کند
389 پسر ترکی چاقین   آذرخش،صاعقه
390 پسر ترکی چاکار   دیوارقلعه،رعدوبرق
391 پسر ترکی چالیش   نبردوجنگ،مبارزه،محاربه
392 پسر ترکی چام   درخت کاج
393 پسر ترکی چانتای   همانند شفق،نظیرشفق،زنگ ،دارای صدایی مانندزنگ
394 پسر ترکی چانقا   نوعی تله،دام،پنجه،نجیب،بااصال ونسب
395 پسر ترکی چاولان   آبشار،شلاله،معروف،چاوالان
396 پسر ترکی چاووش   راهنما،جارچی،گروهبان درارتش،سرکارگر
397 پسر ترکی چووغون   بوران ،کولاک وبرف شدید ی که سرعتش از یکصدوبیست کیلومتر در ساعت تجاوز کند
398 پسر ترکی چینار   درخت چنار
399 پسر ترکی حاق تان   آنکه راستین ودرستکارباشد ،منصف،طرفدارحق وحقیقت
400 پسر ترکی خاقان   خان بزرگ،خان خانان،شاهنشاه و امپراتور
401 پسر ترکی خان   سلطان ،شاهنشاه ،حکمران
402 پسر ترکی خانیم ناز   نازنین و دوست داشتنی چون خانم ،خانم با ناز و غمزه
403 پسر ترکی خَزَر   گشت وگذارکننده،آنکه درحال سیروسیاحت باشد،کسب نیرو ،پیشرفت کننده، تولید کننده
404 پسر ترکی دئوریم   انقلاب،دگرگونی،تحوّل وتغییرریشه ای
405 پسر ترکی داشقین   طغیان آب ازحاشیه دریابه اطراف،سیل،خروج خروشان سیلاب ا زبستر واحاطۀ اطراف
406 پسر ترکی داغ تکین   نظیرکوه،استواروپرعظمت چون کوه
407 پسر ترکی داغلارجا   همانند کوهها،به اندازۀ کوه ها
408 پسر ترکی دانیش   علم،معلومات واطلاعات،سواد
409 پسر ترکی دانیشمان   مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت
410 پسر ترکی دَمیر   آهن،سخت ومحکم،استوار ومقاوم
411 پسر ترکی دَنک   برابرومتعادل،متوازن ومتناسب
412 پسر ترکی دورال   تغییرناپذیر،باقی ماندن به همان حالت گذشته،کاملاساکت وبی صدا
413 پسر ترکی دوران   زیست کننده،آنکه زندگی کند و وجودش مشهود باشد،ماندگار
414 پسر ترکی دورسون   بقا،ماندگاری وحیات،دراغلب موارد برای فرزندان مذکری که خواهان بقایشان بودند
415 پسر ترکی دورو   صاف وتمیز،زلال ودرخشان،روشن وتابناک،عاری ازهرنوع آلودگی
416 پسر ترکی دوروک   رٲس،نوک،قله،بلندترین نقطۀ درخت،پاک،آشکار،تابناک
417 پسر ترکی دورول   پاک شدن،صاف وزلال گردیدن
418 پسر ترکی دوغرو   راست ودرست،حق،صاف وزلال،آبرومند،عاری ازخطاوسهو، جهت مستقیم،استقامت
419 پسر ترکی دومان   مه،آلودگی و دود،پرده،غمگینی،غصّه وکدورت،اغتشاش واختلاف، عدم درک متقابل
420 پسر ترکی دونات   لباس پوشانیدن،تزئین نمودن،تجهیز کردن
421 پسر ترکی دویار   درک کننده،احساس کننده،حسّاس
422 پسر ترکی دویال   حسّاس،نیروی ادراک وفهم دقیق،توانا در تشخیص وتمییزسریع وبهتر
423 پسر ترکی دَوین   جنبش وتکان،حرکت کردن،پیشرفت کردن،ترقّی وتعالی
424 پسر ترکی دیریم   حیات،زندگی
425 پسر ترکی دیزمَن   شاعر، سراینده
426 پسر ترکی دیل چین   متناسب وهم وزن بااسم «ائل چین» ساخته شده است،ازبرای دل،به خاطردل
427 پسر ترکی دیلمَن   آنکه مسلط به زبانهای زیادی باشد
428 پسر ترکی دٶنمَز   با ثبات،صبوروپایدار،آنکه به باورهایش جامۀ عمل بپوشاند،مقیّدبه کلام خویش ،راسخ ومصمّم
429 پسر ترکی داهانارد  
430 پسر ترکی زاغانوس   پرنده ای از تیرۀ شاهین
431 پسر ترکی سئودالی   دلباخته وعاشق،سودا زده
432 پسر ترکی سئویک   دوست ورفیق
433 پسر ترکی سئویگ   عشق،محبّت،مهربان،مفتون
434 پسر ترکی سئیحان   جاری وروان،خروشان،جوشان
435 پسر ترکی سارمان   قوی هیکل،تنومند
436 پسر ترکی ساغ آی   سالم ونیرومند،محکم واستوار،زنده،مقاوم
437 پسر ترکی ساغمان   مقاوم ،دارای استقامت
438 پسر ترکی ساغون   پیمانه،وسیله اندازه گیری
439 پسر ترکی سالار   سردار،رهبرورئیس،بزرگ ومهتر،فرمانده
440 پسر ترکی سانال   جذاب،شهیر،نام دار
441 پسر ترکی سانلی   لایق حرمت وگرامی داشت
442 پسر ترکی ساوورال   آنکه برسخن وقول خویش پایبند باشد
443 پسر ترکی سایان   کسی که به سایرین احترام گذارد،درخورحرمت
444 پسر ترکی سای دام   شفّاف،عاری ازعیب ونقص
445 پسر ترکی سایمان   حسابدار،محاسب
446 پسر ترکی ساییل   محترم،گرامی،معتبر
447 پسر ترکی سَنجَر   نشاندن وشکافتن،غلبه کردن و فائق آمدن
448 پسر ترکی سولدوز   ستارۀ آب،نام قدیمی سیّارۀ عطارد یاتیر
449 پسر ترکی سونگو   سرنیزه تعبیه شده دردهانۀ لولۀ تفنگ،زوبین،نیزه کوچک
450 پسر ترکی سٶنمَز   همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند
451 پسر ترکی سهند   
452 پسر ترکی شاکیر(شاکر)   شکرگذار
453 پسر ترکی شانار   نام دارو شهیر، پراُبُهّت
454 پسر ترکی شانال   صاحب نام وجاه،شهیر
455 پسر ترکی شانلی   مشهور و صاحب نام ،دارای شٲن وشهرت،صاحب رتبه ومقام
456 پسر ترکی شاهلار   سلاطین ،حکمرانان ،پادشاهان
457 پسر ترکی شاهین   پرنده ای شکاری و تیز با منقار کوتاه کج و، اگر اهلی گردد درشکارمورداستفاده قرارمی گیرد
458 پسر ترکی شَن سوی   کسی که ازنیاکان وتباری خوشبخت باشد
459 پسر ترکی شوبای   مرد قوی وسالم واستوار
460 پسر ترکی شیراوغلان   پسری نظیرشاه
461 پسر ترکی شیمشَک   صاعقه،رعدوبرق،آذرخش
462 پسر ترکی قاپلان   پلنگ
463 پسر ترکی قاچای   دونده،جَلدوتندوتیز
464 پسر ترکی قاراتان   قبل ازسپیده دم،پیش ازشفق صبح ، قبل از طلوع آفتاب
465 پسر ترکی قارادَنیز   دریای سیاه واقع درشمال کشورترکیه
466 پسر ترکی قارتال   عقاب،قدرتمند وقوی
467 پسر ترکی قایا   صخره،پرتگاه
468 پسر ترکی قوباد   درشت وناخوشایند،نام وزون و بی ریخت،زُمُخت
469 پسر ترکی قوتاد   شاد ومسرور باشد
470 پسر ترکی قوتال   نیک بخت،شادمان وخوشحال،مسروروبا نشاط
471 پسر ترکی قوتلو مارال   ماده گوزن مقدس وخوش یمن
472 پسر ترکی قوچاق   جوانمرد،جسورونترس،دلیروشجاع،مردانه،سخاوتمند
473 پسر ترکی قورخماز   بسیارنترس وبی باک
474 پسر ترکی قورقود   دارای هیبت وشکوه،وحشت برانگیز،تندخو وخشن
475 پسر ترکی قیلینج   شمشیر،قیلیج
476 پسر ترکی کاراچور   شمشیر ، کمر
477 پسر ترکی کامو   تمام ،عامّ،اجتماع ،عموم
478 پسر ترکی کانیت   دلیل وبرهان،مدرک،ثبوت
479 پسر ترکی کایان   آب پرسرعتی که ازکوه جاری شود ،سیل شدید کوهی،بهمن
480 پسر ترکی کَسکین   تیز،برّنده ،تیغ
481 پسر ترکی کوجامان   بسیار بزرگ ،درشت جثّه
482 پسر ترکی کورال   قانون و قاعده،نظام وضابطه
483 پسر ترکی کورجان   گداخته
484 پسر ترکی کورشون   عنصرسُرب
485 پسر ترکی کولک(کولاک)   باد و طوفان، کولاک
486 پسر ترکی کونای   نشاط وسرور،شادمانی،فرح،خورشید،آفتاب کوچک
487 پسر ترکی کونتای   محکم،نیرومند ومقاوم
488 پسر ترکی کیپَر   دلاوروجوانمرد نمونه
489 پسر ترکی کیرال   خلق،اجماع،حکمران،قیصر
490 پسر ترکی کیرمان   انسانی که پوستش سفید باشد یا به سفیدی گراید
491 پسر ترکی کیوانچ   اعتماد نمودن،احساس غرورکردن،افتخار،شادمانی
492 پسر ترکی کٶک سان   دارای اصل وتبار
493 پسر ترکی کٶک سَل   ریشه ای، پایه ای واساسی
494 پسر ترکی گالان   در ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار
495 پسر ترکی گَرمَن   قلعه، بارو
496 پسر ترکی گَزگین   سیّاح،توریست
497 پسر ترکی گورسئل   سیل دمان،آب جاری خروشان وپرسرعت،،سیلاب
498 پسر ترکی گورسان   صاحب شهرت وحرمت بسیار،شهیر ونامدار
499 پسر ترکی گورساو   بسیارسالم واستواروسرزنده
500 پسر ترکی گول اوغلان   پسری همچون گل،گل پسر
501 پسر ترکی گول مان   انسان خوشایند ونیکو چون گل،دوست داشتنی چون گل
502 پسر ترکی گونئی   سمت جنوب،مکان آفتابگیر
503 پسر ترکی گون ایشیق   نور و درخشش خورشید
504 پسر ترکی گوندَن   تابناک ودرخشنده همانند آفتاب،پارۀ خورشید،مهربان
505 پسر ترکی گون دَنیز   « گون » و « دنیز »
506 پسر ترکی گون شَن   خوشبخت
507 پسر ترکی گون یاز   آفتاب بهاری
508 پسر ترکی گٶک سئوَن   دوست دارنده آسمان
509 پسر ترکی مانچو   اعاده کردن،حق کسی رابازگرداندن
510 پسر ترکی مَحَمَّد   ستوده،بسیارخوشایند،پسندیده
511 پسر ترکی موتسان   کسی که خوشبخت وسعادتمند محسوب می شود
512 پسر ترکی نورپاشا   پاشای نورانی
513 پسر ترکی نویان   سرکرده،فرمانده،شاهزاده،اصیل زاده،نجیب صاحب اصل ونسب
514 پسر ترکی وورغون   دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته
515 پسر ترکی وولکان   کوه آتشفشان
516 پسر ترکی یئتکین   تکامل یافته ،بالغ شده،مجرّب
517 پسر ترکی یئنَر   غالب ،پیروز وچیره
518 پسر ترکی یئنیلمَز   آنکه هرگزشکست نخورده،ملغوب نگردد،صاحب دیانت
519 پسر ترکی یاربَی   دوست ویاوربیک وآقا
520 پسر ترکی یاردیمجی   کمک کننده ،مدد دهنده
521 پسر ترکی یارقی   عدالت،رٲی وحکم ،شعور
522 پسر ترکی یارقیچ   حاکم ،قاضی،داور
523 پسر ترکی یازقی   سرنوشت ،بخت وطالع ،تقدیر
524 پسر ترکی یاشموت   جوان خوش یمن ومبارک وخجسته ،خوش بخت واقبال
525 پسر ترکی یاغیز   سیاه،مایل به سیاهی،خاک
526 پسر ترکی یاکار   سوختن،شعله ورگشتن
527 پسر ترکی یاکان   سوزاننده ،آتش زننده
528 پسر ترکی یالچین   صخره بسیارمحکم ومقاوم وراست ،صخره قائم وتیز
529 پسر ترکی یالمان   تپّۀ قائم وتیز،قلۀ کوه
530 پسر ترکی یالین   شعله ،درخشان،درخشش آذرخش
531 پسر ترکی یامچی   نامه رسان،چاپار،پیک ،قاصد
532 پسر ترکی یانار   شعله ور،آتش افشان،آتشین
533 پسر ترکی یورد   وطن، سرزمین، مملکت یا ولایت
534 پسر ترکی یوکسَک   والا، بلند، فوق، عالی
535 پسر ترکی یولاچ   رهبر، راهنما، ایلچی، پیامبر
536 پسر ترکی یول بارس   پلنگ
537 پسر ترکی ییگیت   جوانمرد، جسور، شجاع
538 پسر ترکی ییلماز   انصراف ناپذیر، کسی که از گفته اش عدول نکند، بی باک
539 پسر ترکی یٶنتَم   مِتُد، روش و اصول، قاعده
540 پسر ترکی یاشار   عمرکننده، زندگی کننده

نام دختر و پسر لری

ردیف

نام لری

 معنی و ریشه اسم

1

آریانا

اسم دخترانه لری مشتق از کلمه آرییی (ایرانی)

2

بردین 

نام پسرانه لری به معنای مثل سنگ و کنیه از رویین تن (لری: یعنی تمام لرها)

3

تیارا

روشنی چشم نامی برای دختر و پسر (لری بختیاری)

4

تیام

به معنی چشم هایم و در واقع به مفهوم عزیز دل یا همه چیزم می باشد. اسمی پسرانه و دخترانه

5

چیدا

مانند مادر یا از لحاظ مهر و عاطفه شبیه مهر مادرانه، برای دختر

6

چیمه

مثل ماه نامی دخترانه

7

سیدا

سرپناه مادر، اسم زیبا برای دختر

8

ویرا

یاد و خاطره، اسم دختر و پسر

9

هانا

فریاد، اسم دختر (لری لرستان)

10

هرسام 

اشکهام کنیه از عزیزم، نامی برای دختر (لری بختیاری)

11

هرنگ

تاب و توان دل و مجازا قدرت و امید زندگی، برای دختر و پسر

12

هیلمی

داری موی بور و زرد مانند. اسم زیبا برای دختر خانم ها (لری لرستانی)

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف الف

شاهنامه




آبادان : خرم و باصفا
آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آبدوس : نام یكی از درباریان اردوان سوم اشكانی
آبستا : اوستا
آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)
آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ
آتش : فروغ و روشنیی
آخشیج : نماد، عنصر
آدُر : آذر، آتش
آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور
آذر بُرزین : نام موبدی بوده
آذر بُرزین : نام موبدی بوده
آذریین : نام پسر آذرساسان
آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم
آذربُد : نام پسر هومت كه نوشتن نامه دینكرد را به انجام رساند
آذربود : موبدی در زمان یزدگرد
آذرپَژوه : پسر آذریین پسر گستهم نویسنده كتاب گلستان دانش
آذرپناه : نام یكی از ساتراپ آذرآبادگان
آذرخش : صاعقه، برق
آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر
آذركیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ
آذرمهر : نام موبدی است در زمان كواد
آذرنوش : در اوستا به دوست‌دار فرهنگ
آذین : زیور، نام فرمانده لشكر بابك خرمدین
آراستی : نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه
آرتمیس : نام فرمانده نیروی درییی خشیارشاه
آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد
آرش : پهلوان و یكی از بهترین تیراندازان یرانی
آرمان : آرزو، خواسته
آرمین : آرامش، آسودگی
آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش یران در روزگار كورش
آریامن : نام فرمانده ناوگان خشیار شاه
آریامنش : نام پسر داریوش
آریامهر : دارنده مهر یران
آرتاباز: از نامهی برگزیده
آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم
آزاد : نام بهدینی كه در فروردین یشت ستوده شده
آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی
آزادمهر : از نام هی برگزیده
آژمان : بی زمان
آسا : نام پدر بهمن كه در چكامه از او یاد شده
آستیاك : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد
آونگ : آویخته، نگهدارنده
آویز : آویختن، نگهداری
یریك : نام نیی یازدهم اشوزرتشت
اَبدَه : بی آغاز
اَبیش : بی رنج
اپرنگ : نام پسر سام
اَپروَند : دارنده بلندی و شكوه یا فرهمند
اَپروَیژ : پیروزمند و شكست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
اَپیوه : نام پسر كیقباد نخستین پادشاه كیانی
اَترس : دلیر، بی ترس
اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب
ارج : ارزنده. نام یكی از نیاكان اشوزرتشت
ارجاسب : اوستیی آن یعنی داری اسبان پرارزش
ارجمند : با ارزش
ارد : نام سیزدهمین پادشاه اشكانی
اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
اردلان : از واژه ارد یرانی است
اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است
ارژنگ : نام سالار مازندران
ارشا : راست و درست
ارشاسب : دارنده اسبهی نر
اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ
اَرشان : نام نیی داریوش بزرگ
ارشك : نام نخستین پادشاه اشكانی
اَرشَن : نام برادر كاووس
اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار
اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب
اُزیرن : گاه پسین
اسپاد : دارنده سپاه نیرومند
اسپنتمان : نام خانوادگی و یكی از نیاكان اشوزرتشت
اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
اسفندیار : نام پسر كی گشتاسب كیانی و برادر پشوتن
اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی
اشاداد : داده پاكی و پارسیی
اشتاد : راستی
اشكان : نام سومین نیی پاكر
اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنیی
اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی
اشوفْرَوَهَر : پاكروان
اشومنش : پاك منش
افروغ : روشنیی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
افشین : نام سردار یرانی
اقاقیا : درختی با گل هی سپید
اَگومان : بی گمان
البرز : كوه بلند. نام پهلوانی است
الوند : توانا و تیزپا
امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینكرد
امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار
اندریمان : كسی كه اندیشه اش در پی شهرت و ستیش است
اَنوش : بی مرگ. جاویدان
انوشیروان : پاكروان، پادشاه ساسانی
اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات‌ها
اهورا : هستی بخش، خداوند
اوتانا : نام یكی از یاران داریوش
اَوَخشیا : بخشینده
اَوَرداد : از سرداران كورش بزرگ
اَوَركام : نام پسر داریوش هخامنشی
اورمزدیار : خدیار، یاور اهورا
اُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه كشمیر به یمن
اُوژن : زننده و شكست دهنده دشمن
اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها
اوستا : دانش، كتاب دینی
اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی
اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه
اوشیدر : پروراننده قانون مقدس
یدون : ینچنین، ینگونه
یران پناه : از نام هی برگزیده
یرانپور : از نام هی برگزیده
یرانشاه : نام یكی از بزرگان یران
یرانمهر : روشنیی یران
یرج : یاری دهنده آرییی ها
یزد : ستیش و ستودن
یزدیار : یاور ستودنی
یسَدواستَر : خواستار كشتزار و آبادكننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف ت


شاهنامه


تاژ : برادر هوشنگ پيشدادي
تخشا : كوشنده
تَسو : واحد زمان
تكاپو : جستجو
تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشير بابكان
تَهماسب : از بزرگان ملك داراپادشاه ايران
تَهمتَن : بزرگ پيكر
تهمورس : دلير و پهلوان. نام دومين پادشاه پيشدادي
توانا : نيرومند، زورمند
تور : نام پسر شاه فريدون
تورج : دلير و پهلوان
توس : نام پسر نوذر يكي از پهلوانان نامي ايران
تيرداد : بخشنده تير. نام دومين پادشاه اشكانيان
تيس : نام درختي است
تيگران : نام يكي از سرداران خشايار شاه

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف ج

شاهنامه


جان‌پرور : نشاط انگيز
جانان : دليرو زيبا
جاويد : نام پدر اردشير يكي از بهدينان خراسان
جم : مخفف جمشيد
جمشيد : از پادشاهان پيشدادي
جهانگير : نام پسر رستم زال پهلوان نامي ايران
 

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف چ

شاهنامه

چالش : با ناز و غرور
چاليك : از بازي‌هاي كودكان
چليپا : گردونه مهر
چوگان : ابزار بازي قديمي
چينوَد : چگونه زيستن

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف خ

شاهنامه

خدابخش : از نام های برگزيده
خداداد : از نام هاي برگزيده
خدايار : از نام هاي برگزيده
خديو : بلند جايگاه، سرور
خردمند : نام يكي از پيروان دستور آذركيوان
خرم : شادمان، خوش
خسرو : نيك آواز. نام پادشاه ساساني
خشاشه : از سرداران ايراني در دورة پادشاهي شاه گشتاسب
خشاشه : از سرداران ايراني در دوره پادشاهي شاه گشتاسب
خشايار : شاه دلير و مردمنش
خشنود : شاد، شادمان، خوشحال
خورسند : راضي
خوش‌منش : نيك نهاد
خوشنام : درستكار، نيكنام
خُونيرِث : نام يكي از هفت كشور زمين
 

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف د

شاهنامه

داتَه : دادگري، قانون
دادار : دادگر، عادل
دادبان : نگهبان قانون
دادبه : قانون خوب
دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب كه نامه تنسر را به تازي برگردانده
دادپويه : از شاگردان موبد كيخسرو پور آذركيوان
دادجو : جوينده عدل و داد
دادخواه : خواستار عدل و داد
دادرس : دادرسنده
دادفر : از نام هاي برگزيده
دادمهر : از نام هاي برگزيده
دادنام : از نام هاي برگزيده
دادوَر : دادگر، عادل
دارا : دارنده، نام نهمين پادشاه كياني
داراب : نام پسر بهمن، هشتمين پادشاه كياني
داريوش : نام سومين شاهنشاه هخامنشي
داژو : سوخته، داغ
دانا : هوشيار، آگاه
داور : نام موبدي است
دَريز : نام داماد داريوش بزرگ
دَسَم : فرمانده ده تن سرباز
دلاور : دلير، قهرمان
دماوند : نام سرداري درزمان ساسانيان
دهناد : از نام هاي برگزيده
دينشاه : ياور و سرور دين
دينيار : ياري دهنده دين
ديهيم : كلاه پادشاهي

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف ز

شاهنامه

زادان : نام پدر شهريار از زرتشتيان كازرون
زال : نام پدر رستم
زامياد : نگهبان زمين
زروان : نام خوانسالار انوشيروان ساساني
زَرير : دارنده جوشن زرين
زَم : نام يكي از پسران غباد ساساني
زنگه : از پهلوانان ايراني در دوره كاووس شاه كياني
زَهير : نام يكي از سرداران شاه كيخسرو كياني
زَواره : پهلواني ايراني. نام پسر زال و برادر رستم
زوپير : يكي از همدستان داريوش بزرگ در جنگ بابل
زيار : نام پدر مردآويچ
زيگ : راه ستاره شناسي

فهرست اسامی پسر ( شاهنامه ، زرتشتی ، ایرانی ) حرف ژ

شاهنامه

ژاماسب : نام شوهر پورچيستا جوانترين دختر اشوزرتشت ژوپين : نام پسر كيكاووس
ژيان : از نام هاي برگزيده

اعلام نام‌های برتر دختران و پسران ایرانی در سال ۹۲

مدیرکل اسناد مدیریتی سازمان ثبت احوال گفت: معمولاً به جز اسامی خارجی به نام های دیگر مجوز لازم داده می شود و در حال حاضر رویکرد بیشتر به سمت نام های ترکیبی ائمه با نام های مدرن است.
محسنی در خصوص فراوانی نام های سال جاری نیز گفت: در سال ۹۲ برای پسران اسامی امیرعلی، ابوالفضل، امیرحسین، محدطاها، محمد، علی، امیرمحمد، حسین، مهدی و محمدمهدی دارای فراوانی بیشتری هستند و در مورد دختران نیز اسامی فاطمه، زهرا، نازنین زهرا، زینب، یسنا، ریحانه، هستی، ستایش، ثنا و مریم ۱۰ اسم برتر دختران هستند.
وی گفت: در ۹ ماهه اول امسال برای دختران دارای فراوانی بیشتری هستیم چون رویکرد نام های نو، بدیع و ترکیبی بیشتر شده است.
مدیرکل اسناد مدیریتی سازمان ثبت احوال با اشاره به اینکه بر اساس بررسی های انجام شده طی ۹۵ سال اخیر اسامی محمد، علی، حسین، مهدی و رضا دارای بیشترین فراوانی و در مورد دختران نیز فاطمه، زهرا، مریم، معصومه و زینب دارای بیشترین فراوانی هستند.

منبع خبر : پایگاه خبری تحلیلی روز www.roozno.com  نو کد خبر: ۴۹۷۱۶  ؛ تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۲